کودکی با پای برهنه روی برف ها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد.😟 زنی در حال عبور او را دید و دلش سوخت،🙁 او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش!❤️ کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟ 🤔 زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم.😊🌼 کودک گفت: می دانستم با او نسبتی دارید!🥰💚